منتظر زمین خوردن کسی نباش.

چون زودتر از این که فکرش را بکنی؛

ملتمسانه، دست هایت را دراز کرده ای که از زمین بلندت کنند…


موضوعات: کوتاه نوشت
   یکشنبه 4 شهریور 13973 نظر »

 

میدانید،خواننده ی عزیز؟! یک اضطرابِ مُسریِ دلپذیری توی این گلدسته ها نهفته است؛ که روزها و ثانیه ها میتوانم به آن فکر و صحنه ی بالا رفتن از راه پله هایش را توی ذهنم مجسم کنم.بدون اینکه برایم عادی و تکرای شود؛کلمه ها و عبارات توصیفی در خیالاتم آفریده میشوند.هر بار با جلوه گری بیشتر و دلبریِ  بیشترِ بیشتر. گاهی خودم از خودم میپرسم:«نکند شاعر شدم؟!!» بعد دوباره خودم از خودم میپرسم اصلا با چه هدفی میخواهم بروم آن بالا؟  و جواب میدهم؛ معلوم است دیگر؛ که آلبالو خشکه بخورم و  هسته هایش را پرت کنم توی سر همه آنهایی که من را از سوسک ها ،مارمولک ها و موش های احتمالیِ راه پله ترساندند و قاه قاه بخندم.

من هم اوایل مثل شما بودم.مثل شما خواننده ی عزیز!  به هدفهای عالی، اعلی ،متعالی و الخ فکر میکردم.همیشه راه هایی را می پیمودم که هم خانواده با ریشه ی«ع ل ی» است.مطمئن نیستم که فعل «پیمودن» را تا کجاها ادامه داده ام؟! تا آخر؟ تا کمر راه؟  تا سر جاده در دست تعمیر است؟ تا پشت چراغ قرمز؟ ولی،از یک چیزی خیلی اطمینان دارم.از این که همیشه هدفهای درجه یک را در سر میپروراندم .مطمئن نیستم فعل«پروراندن» را تا کجاها ادامه داده ام؟! تا جوانه زدن؟ تا ریشه کردن؟ تا… ای بابا! اصلا رها کنید این حرف ها را!

تازه گی ها از خودم میپرسم مگر باید همه ی هدفها متعالی باشند؟ بعد جواب میدهم:«معلوم است که نباید!» بعضی از هدفها،خیلی هم … (به دلیل همساز نبودن این واژه با ادب و نزاکت شما خواننده ی عزیز! واژه ی «آبکی» را جایگزین میکنم)…بعضی از هدفها،خیلی هم آبکی اند.دقت کرده اید این روزها چقدر سوال میپرسم؛خواننده ی عزیز؟!  آدم بداند و بمیرد خیلی بهتر از آن است که نادانسته و نفهمیده دار فانی را وداع بگوید.

«خُب»،حالا که متن را با یک جمله ی حکیمانه به پایان رساندم خاطرم جمع شد.بروم برای هدف آبکی ام سه_چهار کیلو آلبالو خشکه بخرم. چیزی میزی نمیخواهید برایتان از سر راه بخرم؛ خواننده ی عزیز؟

   جمعه 2 شهریور 139710 نظر »

 

 

«اِلـهى اَنـَا الْفَقيرُ فى غِناىَ ؛ فَکَيْفَ لا اَکُونُ فَقيراً فی فَقری»

خـدا مـن چـنـانـم کـه در حال توانگرى هم فقيرم؛پس چگونه فقير نباشم در حالی که فقیرم!!

 

 

 *تصویر: صفه صاحب بن عباد ، مسجد جامع اصفهان.

+برای شادی روح اُستا بنّا،یه حمد و سه تا قل هو الله…


موضوعات: تصویر نوشت
   سه شنبه 30 مرداد 13974 نظر »

به تو دست می سایم و جهان را در می یابم…

می وزم،می بارم،می تابم.

آسمان ام

ستارگان و زمین،

و گندمِ عطرآگینی که دانه می بندد

رقصان

در جانِ سبزِ خویش…

+شاملو


موضوعات: کتاب نوشت
   دوشنبه 29 مرداد 1397نظر دهید »

 

 

«حالا فقط به یک راه فکر میکنم؛راه بالا رفتن از این گلدسته!»

 

 

 

 

 

+این پست ادامه دارد…

 


موضوعات: تصویر نوشت
   شنبه 27 مرداد 13972 نظر »

1 ... 7 8 9 ...10 ... 12 ...14 ...15 16 17 ... 65