فلکه را که دور میزند؛خیابان را که رد میکند؛از جلوی فضای سبز که میگذرد؛ به ایستگاه اتوبوس که میرسد؛میگوید:«کم کم باید با اینجاها خداحافظی کنی»!

پیشانی ام، ناخودآگاه میچسبد به شیشه ی ماشین. یک لحظه چشم هام باز و بسته میشوند.گوشه به گوشه ی این محله خودم را میبینم.در حال رفتن به ورزشگاه،درحال تاکسی گرفتن،در حال رساندن دخترک به مدرسه، در حال برگشتن از فـــ…

میزند سر شانه ام و میگوید:«ساکتی چرا؟! خیلی زود گذشت؛ نه؟»

   دوشنبه 8 مرداد 13972 نظر »

گُل های خانه،بعد از پنج سال تَر و خشک کردن؛ مایه ی مباهاتم شده اند.حالا هر کجا که بروم با افتخار، سرَم را بالا میگیرم و میگویم:«اولاد صالح تربیت کرده ام»!

 

 

*تصویر:منتخب از سایت www.oamul.com

میتوانید با کلیک بر روی لینک از دیدن بقیه ی طراحی ها لذت ببرید.

   یکشنبه 7 مرداد 13974 نظر »

من و تو یکی شوریم

از هر شعله ئی برتر،

که هیچ گاه شکست را بر ما چیرگی نیست

چرا که از عشق

روئینه تن ایم.

 

و پرستوئی که در سرپناهِ ما آشیان کرده است

با آمد شدنی شتابناک

خانه را

از خدائی گم شده

لب ریز می کند.

 

+شاملو

کلیدواژه ها: احمد شاملو, من و تو

موضوعات: روزانه نوشت
   یکشنبه 7 مرداد 13972 نظر »

 

 خدای « مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَ أَنْهَارًا ».

خدای مسخر کننده ی  شگفتی ساز.

خدای زنده کننده ی هر چیز از بطنِ آب.

خدای آب های شیرین،آب های شور، آب های تلخ.

ما پیر میشویم؛

اگر این آب باریکه هم بِخُشکد!

 

 

*زنده رود،باغبادران،مرداد 1397.

   شنبه 6 مرداد 1397نظر دهید »

 

« سلطان میوه ها »

 


موضوعات: تصویر نوشت
   شنبه 6 مرداد 13974 نظر »

1 ... 10 11 12 ...13 ... 15 ...17 ...18 19 20 ... 65