موومان دوم سفر گفتم:«وای،بچه ها، بیاین بیاین،ببینین چی پیدا کردم!!»… داشت از کنارمان خش خش کنان رد میشد.جلوی دهانش را با ماسک بسته بود.ابروهای پُر پشت ، گونه های پُر چین و چشمهای بی رمق.  بهش گفتیم:«صبح بخیر،خسته اَم نباشین».گلامِ درونم گفت:« من… بیشتر »
   دوشنبه 21 خرداد 13972 نظر »