باب هفتم سفر زمان:یازده فروردین،پیش از ظهر مکان:میرن آدما   1:«ئه اینجا رو! پاشو پاشو! رسیدیم.»   3:«چیکارش داری!؟ بذار بخوابه،خسته اس.»   1:«نه بابا فکر کنم مرده اصلا! اُووی با توام آ! پاشو این شیر سنگیا رو ببین! انقدر زیادن که نگو! یکیشون درست سایز… بیشتر »
   جمعه 10 فروردین 13972 نظر »