از هرکس سراغش رو میگرفتم ؛میگفت:"نه من ندیدمش ؛آخی نگران نباشید همین جاهاست". همین طور تعداد دانش آموزای مدرسه کم وکم تر میشد و خبری ازش نبود که نبود.هی میرفتم به سمت فضای سبزِ روبروی مدرسه که همیشه می ایستاد و من سوار ماشینش میکردم ،هی برمیگشتم توی… بیشتر »

موضوعات: روزانه نوشت
   دوشنبه 25 دی 13967 نظر »