کاش بلیطی بودی! آنوقت میتوانستم یک بلیط بخرم و راحت ازت بالا بیایم.مثل راز شده ای.ته گلویم خُشک ات زده.ترس از فاش شدنت اجازه نمیدهد بروم و از کسی درخواستت کنم. تا کی میخواهم بنشینم و دست روی دست بگذارم؟ بیشتر »

موضوعات: روزانه نوشت
   پنجشنبه 22 شهریور 13972 نظر »
  میدانید،خواننده ی عزیز؟! یک اضطرابِ مُسریِ دلپذیری توی این گلدسته ها نهفته است؛ که روزها و ثانیه ها میتوانم به آن فکر و صحنه ی بالا رفتن از راه پله هایش را توی ذهنم مجسم کنم.بدون اینکه برایم عادی و تکرای شود؛کلمه ها و عبارات توصیفی در خیالاتم آفریده… بیشتر »
   جمعه 2 شهریور 139710 نظر »
    «اِلـهى اَنـَا الْفَقيرُ فى غِناىَ ؛ فَکَيْفَ لا اَکُونُ فَقيراً فی فَقری» خـدا مـن چـنـانـم کـه در حال توانگرى هم فقيرم؛پس چگونه فقير نباشم در حالی که فقیرم!!      *تصویر: صفه صاحب بن عباد ، مسجد جامع اصفهان. +برای شادی روح اُستا بنّا،یه حمد و سه… بیشتر »

موضوعات: تصویر نوشت
   سه شنبه 30 مرداد 13974 نظر »
    «حالا فقط به یک راه فکر میکنم؛راه بالا رفتن از این گلدسته!»           +این پست ادامه دارد… بیشتر »

موضوعات: تصویر نوشت
   شنبه 27 مرداد 13972 نظر »