« گام های نخستگُلدسته »

سینی کوچک  را با لیوانِ شیر، کنارِ دستش میگذارم.می ایستم به تماشای هنرنماییِ دلبرانه اش.قلموی نقاشی را رویِ سینیِ نقره ای میخواباند.قلمو،می غلتد و کفِ سینی، سبز آبی میشود.جای انگشتهای رنگی اش هم روی بدنه ی شیشه ای لیوان میماند.رنگهای ویترای،فرشته ی آرزوها هستند که با سرپنجه های باریکِ دخترک آمیخته میشوند و لحظه های خوش می آفرینند.لحظه هایی که دخترک را در حال نقاشی میبینم؛ باید کُندتر بگذرند . تا من بتوانم با دعایِ مادرانه دلم را قرص تر و محکم تر کنم…

تو! استمرار و تداوم را پشتوانه ی تلاش و همت اش کن. تو!  پناه دستهای کوچک و خلاق اش باش. تو! به زندگی اش رنگ بپاش.رنگ های شاد.رنگ های خوشحال کننده. همانطور که دخترک به زندگی من رنگ میپاشد.رنگ های شاد و خوشحال کننده.

 

کلیدواژه ها: برای دخترم ریحانه

موضوعات: کوتاه نوشت
   شنبه 24 شهریور 1397


فرم در حال بارگذاری ...