« سمت مادریدوربین مدار بسته »

 رمان دالان بهشت ،دل مشغولی چند روز از روزهای گرم تابستانی من  شد . با این که داستانی ساذه و روایتی از پایین و بالا شدن های یک زندگی عادی بود قلم نویسنده در این رمان عاشقانه کار خودش را کرد تا کتاب را زمین نگذارم و تا انتها بخوانم.در قسمتهای غم انگیز داستان شیوایی قلم نویسنده به حدی است که آدم را به عمق ماجرا میکشاند ، مخصوصا آن قسمت که مراسم تشیع جنازه مادر بزرگ شخصیت اصلی را پردازش کرده است.اما با تمام فراز و نشیبها ، داستان  به پایانی خوش و رضایت بخش می انجامد.این کتاب پیشنهادی است برای انانکه به خواندن رمان های عاشقانه علاقه مندند.


موضوعات: روزانه نوشت
   دوشنبه 9 مرداد 1396
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: . . . ماریا . . . [عضو] 

آخي دالان بهشت من این را دوم دبیرستان خواندم. برای من داستان مطبوع بود و کارهای دختر شدیدا لج درار.
آنجایی که دختر مياد خانه تا به مادربزرگ سر بزنه واقعا غم ناک بود

1396/05/20 @ 23:49
نظر از: خادم المهدی [عضو] 
5 stars

من عاشق قلم شما هستم
گویا کمتر به وبلاگتان سر می زنید

1396/05/16 @ 12:54
پاسخ از: صهباء [عضو] 

سلام وبینهایت سپاس نظر لطف شماست دوست من:)))

1396/05/17 @ 15:42


فرم در حال بارگذاری ...