ای کمالِ شمس!

تو را میخوانم؛

در این بازارِ سیاه که به دستِ اجنبی افتاده

و فریاد ناسپاسی نمکِ سفره هایمان شده.

این منم، که جز توشه باری از شرمساری و امید توسل به سخاوت تو

چیزی در چنته ندارم.

نمیدانم،صدایم آنقدر قوت دارد که به تو برسد !؟

اگر میرسد.

اگر هنوز چرخ دنده های غفلت،انسانیتم را له نکرده اند؛

اجابتم کن!

 

 

*تصویر:میلاد امام رضا،سال 1396،صحن اسماعیل طلا.بعد از اذان صبح.

   چهارشنبه 3 مرداد 13974 نظر »

وقتی «پول» حرف اول را بزند.

مردم با این جمله از یکدیگر یاد میکنند :

«امیدوارم دیگه هیچوقت نبینمش»!

   سه شنبه 2 مرداد 1397نظر دهید »

میگوید:«هنوز اینو نگه داشتی!؟ بندازش بره. یه نو شو برات میخرم».

 

میپیچمش لای روزنامه.رویش مینویسم شکستنی.آهسته و با دقت،میگذارمش گوشه ی کارتن،کنار بقیه ی وسایل.

 

میگویم:«عادت ندارم دل خوشیا رو بندازم دور.حتی اگه ناچیز باشه».

 

با خوشحالی میگوید:«پس خوش به حال من!!»

   دوشنبه 1 مرداد 13974 نظر »

تا شعاع چند متری کارتن ها را چیده ام.

اما شعاع سکوت هایم عمیق تر است!

به گمانم

دلتنگی دارد ریشه میکند!

کلیدواژه ها: اسباب کشی

موضوعات: روزانه نوشت
   دوشنبه 1 مرداد 13972 نظر »

امشب ،امشب، امشب که خواب از چشمهایم پریده است و خاطراتم از این سر خانه قِل میخورند به آن سر خانه و از آن سر خانه قِل میخورند به این سر خانه.

باید هر طور شده جمع و جورشان کنم.باید دو دستی بهشان بچسبم.شاید فراموش شد و یکی شان جاماند.از کجا معلوم!

کلیدواژه ها: اسباب کشی
   یکشنبه 31 تیر 1397نظر دهید »

1 2 3 4 ...5 ... 7 ...9 ...10 11 12 ... 35