« ***تابستانی اینچنین »

میان کتاب ها گشتم

میان روزنامه هایِ پوسیده ی پُر غبار،

در خاطراتِ خویش

در حافظه ئی که دیگر مدد نمی کند

خود را جُستن و فردا را.

عجبا!

جُست و جو گرم من  

                          نه جُست و جو شونده.

من این جای ام و آینده 

در مشت هایِ من.

 

 

+ شعر شاملو، مملو از حسِ روندگی ست.حتی وقتی، حبسیه هایش را میخوانم. یا حتی وقتی، بسترِ بیماری، او را زمین گیر کرده.همواره این حرکت رو به جلو توی چشم است. با وجود تلخی هایی که گاهی خاطرِ ذائقه را بی حد و حساب مکدر میکند؛ ولی این صفت فاعلی در شعر ، یک نوع سیری، یک نوع اشباع ذهنی ِ لذت بخش به وجود می آورد.اینجا که میگوید:«جُست و جو گرم من / نه جُست و جو شونده…»

   شنبه 13 مرداد 1397


فرم در حال بارگذاری ...