« *علامه فقید غروی اصفهانی**عشق علیه السلام* »

عزیزدل

تودر پشت پرچین اسمانی کدام معنویت پنهان شده ای که چشم مادی هیچ کبوتراشتیاقی نمی تواند پیدایت کند؟

تو بر سجاده کدام ابر نماز می خوانی که هر بار صاعقه ای ارزوی دیدارت را به اتش می کشد؟

تو ایینه دار تجلی کدام صفت خداوندی که هماره در مرز میان ظهور واختفاگام می زنی؟

تو چگونه اشکاری که دست دیدار هیچ چشمی به قامت بلند تو نمی رسد وچگونه پنهانی که همه وجود خبراز حضور تو میدهد؟

تو چگونه پنهانی که هر سحرگاه چراغ اویخته برافق را تو روشن میکنی وبه میانه اسمان میکشانی وهر غروب سوی ان راتو کنم می کنی ودر پشت کوهها می نشانی؟

تو چگونه پنهانی که حیات ما مرهون تنفس توست واسمان بر دست های تو ایستاده است وزمین باگامهای تو استوار مانده است؟

توچگونه پنهانی که ماتنهاییمان را به تو اقتدا می کنیم ودر سبحه جماعتمان رشته مودت تورا می یابییم؟

مااز ان به تمامی پنجره ها عشق می ورزیم وبر استانه همه ی در های رو به افق سجده می بریم که روزی پنجره ای تصویر روشن تو را قاب خواهد کرد ودری پایبوس ظهور تو خواهد شد.

ماتنهایان وبی کسان عالم بی قرار ان لحظه ایم که تو پشت به کعبه بسپاری وبا بشارت امدنت جهان را طراوت ببخشی.

 

برگرفته از کتاب :صمیمانه با جوانان وطنم

     نوشته سید مهدی شجاعی                     


موضوعات: روزانه نوشت
   چهارشنبه 13 آبان 1394


فرم در حال بارگذاری ...