دانه ی آرزوهایم را کاشتم.

به ذوق تو آبیاریش کردم.

وقت چیدن محصول رسیده!

نمیخواهی بیایی؟!


موضوعات: کوتاه نوشت
   جمعه 1 تیر 1397نظر دهید »

 

«در ستایش پیشینه ها»

 

 

موومان چهارم سفر

چهارتاقی نیاسر، روی تپه ای نه چندان مرتفع در شهر تاریخی نیاسر(از توابع شهر کاشان) واقع شده و ساخت آن به سالهای پایانی حکومت اشکانی یا اوایل تاسیس حکومت ساسانی منسوب است.

تماشای این چهارتاقی عظیم و افسانه ای از نزدیک ، ایستادن زیر سقف سنگی اش و لمس کوران هوای داخلش،حسِ آینده نگری،اعتماد به نفس و قدرت را به من منتقل کرد؛ بدون اینکه ذره ای از هوشیاریِ معمارِ این بنا متعجب شوم. چرا که اشکانیان با حفظ تفکر ایران گرایی و ساسانیان با تبدیل شدن به یک حکومت ابر قدرت و نیز شکوفایی هنر معماری در آن دوران جایی برای تعجب باقی نگذاشته اند.

اینکه،این چهارطاقی در عصری پر شکوه از تاریخ، چه کاربردهایی داشته؛ مورد اختلاف و مطالعه ی مورخان بوده و هست. با یک جستجوی ساده ی گوگِلی،شما هم میتوانید؛ از انواع کاربریهای« چهارطاقی*»ها در آن برهه از زمان اطلاع پیدا کنید. اما آنچه که تعجب من را بر انگیخته کاربری حالِ حاضرِ این بنا ست!!

تبدیل شدن ستون ها و دیوارهای سنگی این سازه ی تاریخی، به مکانی برای یادگاری نویسی و خالی کردن عقده ها! جایی برای ترسیم عاشقانه های کَشکی! به رخ کشیدن دست خط یک روان پریش! به نمایش گذاشتن افکارِ عده ای عقب مانده ذهنی که دچار سندرومِ بی فرهنگی هستند! موجوداتی که قدرت تمایز بین دیوارهای عنکبوت گرفته ی دستشویی های بین راهی و یک بنای پر ارزش تاریخی را ندارند.فقط ادعای باکلاسی، تکنولوژی و فست فود خوریشان گوش قرن بیست و یکم را کر کرده است!! و اوج هوش و خلاقیتشان،احساس شرم، از یک قرن بیست و یکمی بودن را منتقل میکند…

 

*چهارتاقی‌ها سازه‌هایی هستند که می‌توان آغاز فصل‌های چهارگانه سال را با قرار گرفتن خورشید در هنگام طلوع در روز نخست هر فصل در زاویه خاصی از میان ستون‌های این گونه بناها مشاهده نمود.

+موومان های قبلی را  اینجا بخوانید.

کلیدواژه ها: چهارتاقی نیاسر
   دوشنبه 28 خرداد 13978 نظر »

 

اونی که برای سربلند بیرون اومدن از ایام پر التهاب امتحانات، آش نذری پخته؛ منم ، من!!

دوستان عزیز امتحان دار!! بیاین یه کاسه آش بخورین و برین بچسبین به درسُ مشقتون.

 

 

+به دلیل گرفتگی شدید تارهای صوتی از سِروِ سرکه،کشک و پیاز داغ معذورم.

   یکشنبه 27 خرداد 139710 نظر »

 

«در پیِ زردها»

 

موومان سوم سفر

بعد اذن صبح است. دور رکعت بدهکاری را وصول کرده ام.روی پله های مرمر، با سه چهار متر فاصله از ضریح نشسته ام و در سکوت محشر امامزاده به سر بزنگاه راهی  شدنمان فکر میکنم…

روز قبل، یار جان گفته بود:«یه مسافرت جمع و جور.کجا بریم که به گرما نخوریم و زود برگردیم سر خونه زندگیمون؟» به زبانم جاری شده بود:«مشهدقالی»…

مشهد اردهال از مناطق ییلاقی شهرستان کاشان و مشهور به کربلای ایران است.هر ساله‌ اوایل مهر ماه، در سالروز شهادت «امامزاده سلطان علی» مراسم نمادین «قالی شویی» با استقبال غیر قابل توصیفِ اقشار مختلف مردم در این شهر برپا میشود و تنها مراسم مذهبی در ایران است که بر اساس تاریخ شمسی ست…

پایم که به حرم رسید به یک مرفه بی درد تبدیل شدم.انگار کل هستی را به نامم زده و آرام بخش ترین داروی جهان را با یک لیوان شربت بیدمشک خنک،تعارفم کرده باشند. یادم رفته چه حاجاتی را با خودم آورده ام.آرامش جزئی از تن این حرم است؛مثل بال که جزئی از تن پرنده است…

«چقدر جای بابا مامان خالیه!» یک مرتبه و دزدکی،این فکر از بالای دیوار ذهنم سرک میکشد و نگاهی به نیابت از آنها به ضریح می اندازد .انقدر عجله ایی عازم شدیم که یادم رفت تلفن بزنم و خداحافظی کنم. من هم شدم اُولاد!! واقعا که!!…

از توی قسمت مردانه اول صدای«شما بفرما،شما بفرما»می آید. بعدش آقای مداح، شور میگیرد.تصنیفی میخواند که آخرش ختم میشود به «حسین آرام جانم،حسین روح و روانم».پشت بندش همه میخوانیم«حسین آرام جانم،حسین روح و روانم».آقای مداح میگوید:«بلند بگو! حاجاتِتُ در نظر بگیر و با صدای رسا بگو! حسین آرام جانم،حسین روح و روانم»…

چه بود حاجاتم؟! من که گم شده بودم توی خوشی های حرم! فقط ای کاش پدر مادرم هم اینجا بودند! 

«حسین آرام جانم،حسین روح و روانم»…

 

 

 

   شنبه 26 خرداد 13973 نظر »

مبارکمون باشههههههههه:))))))))

حالت الانم اصلا و اصلا و اصلا شرح دادنی نیست.

برای حنجره ی من هم دعا کنید لا لوعای جیغ و دست و هوراهاتون.

 

+همه اش دارم به این فکر میکنم که بازیکن مراکشی چه شبی رو صبح میکنه!!


موضوعات: روزانه نوشت
   جمعه 25 خرداد 13974 نظر »

1 ... 17 18 19 ...20 ... 22 ...24 ...25 26 27 ... 65