موومان سیزدهم سفر روایت ماسوله را از بازار شروع میکنم.از غرور و اصالتی که زیر کیسه لیف ها و عروسکهای بافتنیِ بساطِ پیرزن،بدون هیچ ادعا و تکلفی،آرام نشسته بود. غرور و اصالتِ محض، پول را از دست مشتری میگرفت.میبوسید.روی چشم میگذاشت و لای دسته های…
بیشتر »