این روزا همه چیز تقصیر منه،باشه قبول؛ ولی بیا با هم ،حرف بزنیم.بلدی؟!
“وقتی دخترم دست به خلق یک اثر هنری میزند”
دختر نیمه ی شاداب،امیدوار و بازیگوش مادر است.پایه ترین و همراه ترین یار هنگام خوردن لواشک،قارا،آلبالو خشکه و هر چیز ترش مزه ی خارج از تصور. کلکسیونر لاکهای سرخ و پوسته پیازی و فیروزه ای و مراقب همیشه به هوش و همیشه به گوش استایل مادر. کسی که اجازه نمیدهد جادوگرها،طلسم ها،پریزادها،ماه پیشونیها،غولها،انارهای پرنده و خرگوش هایی که به جای هویج عاشق نون خامه ایی هستند؛در قصه های شبانه ی مادر به خانه شان برسند و از صفحه ی قصه ها محو بشوند. مفسر با ذکاوت حریم خصوصی که هنوز حرف ط دسته دار را یاد نگرفته با خط عجق وجق روی در اتاقش مینویسد :"لطفن با اجازه وارد شوید".
دیدین؟ بعضی دخترا، که هنوز ازدواج نکردن و توی خونه ی پدری زندگی میکنن؛ تا تَقی به توقی میخوره میگن:"اصلا میرم شوهر میکنم"! جالب اینجاس ، اعضای خانواده برای تهدیدشون تره که خورد نمیکنن هیچ ؛با یه جمله هم تمام آرزوها و امیدهای دخترک رو به دستِ بادِ میسپرن:"آره جون خودت.برو شوهر کن.فکر کردی خونه ی شوهر حلوا خیرات کردن!!".
توصیه نوشت:بهترین اتفاق برای پدر و مادر حضور خنده ی یه عروسک کوکی دخترونه و نشونه های صورتی توی خونه ست.هیچ وقت کاری نکنین که دخترتون فکر کنه جایی بهتر از خونه ی پدری هم هست.
توصیه نوشت:بهترین اتفاق برای یه مرد حضور نفسهای جذاب، معطر و با ایمان یه زن توی خونه ست.آقایون محترم،حتماً طرز تهیه ی حلوای خوشمزه رو یاد بگیرین.
خدایا!ازتو میخواهم کمکم کنی و مسیرهای پیش رو را برایم لذت بخش و هموار نمایی.