« *آیا حاضری؟* | *دستهای خالی* » |
بعضی کارها هست که هرچقدر هم در انجام اون کار مهارت داشته باشی. بعد از مدتی که سراغش نری و اون رو انجام ندی احساس میکنی تری و فرزیِ قبل رو در انجام اون کار نداری.احساس میکنی دستهات در انجام اون کار، هرز رفته .برای مثال کسی که هنر خیاطی داشته ومدتی این هنر رو کنار گذاشته ؛ بعد از مدتی که سراغش میره؛ متوجه میشه که مهارت گذشته رو در انجام اون کار نداره.در این جور مواقع به چند نکته باید دقت کرد.
اول: مهارت گذشته رو نداری ! تجربه گذشته که نرفته حاجی حاجی مکه ؛ هنوز قرص و محکم سر جاش ایستاده ، خودت باید خودت رو مدیریت کنی.خودت باید موتور محرک خودت باشی.از تجربه هات استفاده کن.
دوم:ترس از ارائه کار رو بریز دور.به خودت بگو :"تو بزدل نیستی ، بالاخره باید از یه جایی شروع کرد! ” پس یه فرصت دیگه به خودت بده.
سوم: به هیچ وجه ،نگران فرصتهای از دسترفته نباش، چون به قول قدیمیا :"نه توپیری! نه خدا بخیل!”
چهارم:این آیه که از جیب خدای مهربون افتاده پایین رو بگیر و آویزه گوش کن:” وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی ؛ و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست"1
پنجم:دیگه کار از صغری و کبری چیدن گذشت .قدم اول رو با گفتن یک یاعلی بردار.
1-سوره نجم.آیه39
سلام دوست گلم
مورد سوم خیلی قشنگه و امید بخش ، مورد چهارم که حرف نداره و مورد پنجم عشقه، عشق!!!
پس یا علی رو گفتی، خیالم تخت شد …
سربلند باشی و پر شور مثل همیشه، دوست دو ستاره ای من :)))))
فرم در حال بارگذاری ...