« یادداشت های سرپاییِ اسباب کشی 6یادداشت های سرپاییِ اسباب کشی 5 »

 

ای کمالِ شمس!

تو را میخوانم؛

در این بازارِ سیاه که به دستِ اجنبی افتاده

و فریاد ناسپاسی نمکِ سفره هایمان شده.

این منم، که جز توشه باری از شرمساری و امید توسل به سخاوت تو

چیزی در چنته ندارم.

نمیدانم،صدایم آنقدر قوت دارد که به تو برسد !؟

اگر میرسد.

اگر هنوز چرخ دنده های غفلت،انسانیتم را له نکرده اند؛

اجابتم کن!

 

 

*تصویر:میلاد امام رضا،سال 1396،صحن اسماعیل طلا.بعد از اذان صبح.

   چهارشنبه 3 مرداد 1397
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو] 
5 stars

سلام علیکم..
کمال شمس.. تو را می خواند صهبای عزیز..
او همه را می خواند..
و اجابت می کند.

1397/05/04 @ 12:26
پاسخ از: صهباء [عضو] 

سلام و سپاس
«امام مهربان» :)

1397/05/06 @ 10:00
نظر از: ریاحی [عضو] 
5 stars

عید شما هم مبارک باشه. خدا قوت

1397/05/03 @ 12:35
پاسخ از: صهباء [عضو] 

سلام :)
متشکرم،همچنین :)

1397/05/06 @ 01:14


فرم در حال بارگذاری ...