
تمام روز را بالا رفتم.
رسیدم به پیشانی آسمان.
آنجا که تو نشسته ایی.
نظر دهید » 
دور باید شد از این خاک غریب…
نظر دهید » 
خدا جون!
صِدامو داری؟
من که نمیتونم بیام اون بالا!
تو پاشو بیا یه لحظه این پایین کارت دارم.
میخوام به خاطر بارون امروز ماچت کنم.
4 نظر » 
ارزش عکس ها، تابلوهای نقاشی، شعرها و افسانه ها معمولا بسته به قدمت تاریخی آنهاست.چه بسا آثار معاصری که با همه ی ژرف نگری و بدیع بودن ذهن خالقش، نادیده گرفته شده و هیچگاه به چشم نیامده.در عوض یک سُفالینه ی تَرَک خورده ، جسد مومیایی شده،ابزارآلات جنگی یا الواح سنگیِ موجود در موزه به دلیل پیشینه ای که دارند؛ همیشه مورد توجه و مطالعه قرار گرفته اند.
به نظر من،مقابله و رویارویِ شرافت با عصیان،نفرت با عشق.عفت با شهوت،خیانت با تعهد، هرچه اصیل و قدیمی تر باشد؛ مثال زدنی تر است.(برای نمونه تمرّد بابا آدم).شما چطور فکر میکنید؟
بررسی راهکارهای انسانی در مهار این ویژگیها، خصوصا در زمینه ی ادبیات که امروزه به وفور شاهد تقلید در سبکهای گوناگون آن هستیم(و من هم از این قاعده مستثنا نیستم) در عصری، بیگانه با صنعت چاپ و حتی بیگانه با قانون،شگفت انگیز نیست؟ اینکه افسانه سُرایان و داستان پردازان،الهه ها و شخصیت های اساطیری را به جای کاغذ بر الواح سنگی جاوادانه کرده اند!! تمایز میان انسانِ یاغی و انسانِ مطیع در نگاه نویسنده ای که قبل از ثبت قانون حمورابی میزیسته!! اسرار آمیز به نظر نمی رسد؟
«افسانه ی گیلگمش»قدیمی ترین حماسه ی دوران باستان در ادبیات است.اثریست به جامانده از تمدن سومری ها بر چندین لوح سنگی، در برگیرنده ی تمام ویژگی های مطرح شده که بی شک متون بیشماری از این افسانه بهره گرفته اند.
4 نظر »