پسر بچه یه سبد آبی رنگ گرفته بود دستش و توی فروشگاه لوازم التحریر چرخ میزد . رو به روی هر قفسه که میرسید سبد خریدش رو پُر و پُرتر میکرد و با خودش میگفت:«مداد قرمز ومداد سیاه که  هفتا بسته برداشتم .اِتودَ م که پنج تا دارم. دفترَم که بابا برام  ده تا چهل… بیشتر »

موضوعات: روزانه نوشت
   پنجشنبه 30 شهریور 1396نظر دهید »
 
مداحی های محرم