مَثَل کسی که خانواده دارد؛مَثَل همان «الذی» ایی است که پشت بندش «صِله» دارد.این جمله از ذهنم رد شد.نشستم روی نیمکت چوبی، زیر سایه درخت توت،ابتدای خیابان خادمی و جمله را توی یادداشتهای تلفن همراهم تایپ کردم.دوباره رفتم سر خط و عبارت را مرور کردم.دلم… بیشتر »
   جمعه 7 اردیبهشت 13976 نظر »
پیشترها،متروی تهران را تجربه کرده ام و همچنین ،متروی مشهد را.اما از وقتی متروی اصفهان برقرار شده؛سر و کارم به آن نیافتاده.امروز توی مسیری که برای پیاده روی در نظر گرفته بودم؛وقتی به دروازه دولت رسیدم؛ به سرم زد از آنجا تا فلکه ی شهدا ، با مترو بروم.پیش… بیشتر »

موضوعات: پیاده روی نوشت
   یکشنبه 19 فروردین 13976 نظر »
  « آبی ها و نور !»   کارم این روزها ،کتاب خواندن موقع پیاده رویست.مهم نیست موضوع کتاب چیست؟ یا نویسنده ی کتاب کیست؟مهم این است که مطالعه هنگام پیاده روی ذهنم را درگیر کتاب توی دستهایم میکند وباعث میشود؛ تعداد قدمهای برداشته ام را نشمارم. در ابتدای راه،… بیشتر »
   چهارشنبه 16 اسفند 1396نظر دهید »
  *لحظه ی نزول وحی*   یکی از لذتای دنیایی اینه که کلید واژه ی پیاده روی نوشتو در یه روز تعطیل ،برداری بذاری گوشه ی سبد پیکنیک و دست دختر و حضرت همسر و یه گروه از آدمای مشکل پسندو بگیری و به بهانه ی گزارشی که از روستای وَرتون و آبگرم معدنیش توی اخبار… بیشتر »
   یکشنبه 8 بهمن 13964 نظر »