« گله های یک دلتنگریحانه پیچی »

 

نه خدا حافظی میکند.نه سوغاتی می آورد . فقط ناغافل تلفن میزند و میگوید:«من روبروی حرم امام رضام، یه سلام به آقا بده»!!

مثل  وقتهایی که طاق باز دراز کشیده ای توی رختخواب. ملحفه ی مَلمَل آبی را کشیده ای تا زیر چانه ات.پنجره ی اتاق هم باز است و هر از گاهی،نسیمِ گرم و کم قوت شبهای تابستان از لای پرده ی آبرنگی ،میوزد روی صورتت.تازه به جای این که خنک شوی،دانه های عرقِ بیشتری میخوابد روی پوست بدن ات و کلافه ترَت میکند! به دنده ی چپ میچرخی.به دنده ی راست میچرخی.همین طور میچرخی و میچرخی.تا این که با صدای عزیزی به خودت می آیی«آبِ خنک آوردم.میخوری؟»…

«روبروی حرم امام رضام،یه سلام به آقا بده»! گوشی تلفن مثل آهن ربا چسیبده بود به گوشم.سلام نداده،قاطیِ خنزر پنزرهای صندوقچه ی ذهنم، در جستجوی پیشکشِ ناب بودم-از میانِ همهمه های آن سوی تلفن،صدای نفر سومی هم آمد«لطفا گوشیتونو جمع کنید»- آهسته تر و با تاکید بیشتر گفت:«پس چرا معطلی؟! خادمه میگه گوشیتو جمع کن»!

دست راستم را گذاشتم روی قلبم و سلامم را فرستادم مابین همهمه ها.«السّلام عَلیک یا عَلی ابن مُوسی رِضا وَ رَحمَه الله وَ بَرَکاتُه».همهمه ها ی آن سوی تلفن،سلامم را سر دست گرفتند و رساندند به گوش صاحبِ ضریح روبرو.ضریحی که من نمیدیدم. ولی سلامم داشت با دستهایش آن را لمس میکرد و عریضه اش را داخلش می انداخت.

ته دلم یک چیزی میگفت،بهترین پیشکشی،همین سلامی بوده که فرستاده ام.ته دلم یک چیزی میگفت،کسی که برایش پیشکش فرستاده ام،بهترین مُفسر قرآن است.ته دلم یک چیزی میگفت،صاحب ضریح روبرو ، بهترین کسی است که به ذات آیه ی «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَسِيباً»* آگاه است.

 

…لیوان آب نطلبیده را میگیری.مینوشی .آرام میشوی.

 

*«و هرگاه شما را به درودى ستايش گفتند، پس شما به بهتر از آن تحيّت گوييد يا (لااقّل) همانند آن را (در پاسخ) باز گوييد كه خداوند همواره بر هر چيزى حسابرس است»سوره نساء،آیه ی86

+تصویر:کتیبه ای در صحن آزادی،مجاور درب ورودی آرامگاه شیخ بهایی،حرم مطهر رضوی.که در آخرین سفرم به مشهد مقدس گرفتم.

   یکشنبه 13 خرداد 1397
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(4)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
4 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو] 
5 stars

سلام صهباء جان
زیارت قبول
خیلی قشنگ نوشتید
ان شاء الله عاقبت به خیری

1397/03/15 @ 11:46
پاسخ از: صهباء [عضو] 

سلام
لطف دارین.
به همچنین:)

1397/03/15 @ 13:48
نظر از: آرامـــ [عضو] 
5 stars

نفس کشیدن در هوای حرم روزیت بانو :)

1397/03/15 @ 00:16
پاسخ از: صهباء [عضو] 

ان شا الله.با شمای دوست:))

1397/03/15 @ 13:53
نظر از: تســـنیم [عضو] 
تســـنیم
5 stars

آخ که این آب نطلبیده ها چه دلچسبن ! مثل همین سلامی که گفتی …
استادمون می گفت هر وقت یاد ی معصومی میفتید و یهو شروع می کنید سلام دادن ، مطمئن باشید که ایشون به شما سلام کردند و شما در واقع دارید جواب سلامشون را می دید…
دلم ی سلامی میخواد که چشم دوخته باشم به ضریح و به پهنای صورت اشک بریزم و اونم دونه دونه آرامش بریزه تو قلب ناآرومم …

1397/03/13 @ 19:40
پاسخ از: صهباء [عضو] 

سلام
ممنون تسنیم بانوی عزیز:)
ان شالله به همین زودی به اتفاق خانواده برای پابوسی عازم میشوید:)

1397/03/15 @ 13:55
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 
5 stars

با سلام و احترام
مطلب شما در قسمت مطالب منتخب درج گردید.
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و هم چنین التماس دعا در این شب های عزیز
موفق باشید

1397/03/13 @ 15:02
پاسخ از: صهباء [عضو] 

سلام و سپاس
ما هم به شما التماس دعا.

1397/03/15 @ 13:55


فرم در حال بارگذاری ...