« سمت مادری | دوربین مدار بسته » |
رمان دالان بهشت ،دل مشغولی چند روز از روزهای گرم تابستانی من شد . با این که داستانی ساذه و روایتی از پایین و بالا شدن های یک زندگی عادی بود قلم نویسنده در این رمان عاشقانه کار خودش را کرد تا کتاب را زمین نگذارم و تا انتها بخوانم.در قسمتهای غم انگیز داستان شیوایی قلم نویسنده به حدی است که آدم را به عمق ماجرا میکشاند ، مخصوصا آن قسمت که مراسم تشیع جنازه مادر بزرگ شخصیت اصلی را پردازش کرده است.اما با تمام فراز و نشیبها ، داستان به پایانی خوش و رضایت بخش می انجامد.این کتاب پیشنهادی است برای انانکه به خواندن رمان های عاشقانه علاقه مندند.
آخي دالان بهشت من این را دوم دبیرستان خواندم. برای من داستان مطبوع بود و کارهای دختر شدیدا لج درار.
آنجایی که دختر مياد خانه تا به مادربزرگ سر بزنه واقعا غم ناک بود
من عاشق قلم شما هستم
گویا کمتر به وبلاگتان سر می زنید
فرم در حال بارگذاری ...