« *ابیاتی تحسین برانگیز* | *گواهی خضر نبی به امامت ائمه به واسطه امام حسن علیه السلام* » |
در اصول کافی روایتی از امام حسن مجتبی علیه السلام میخواندم به این مضمون:
…«يكى از فرزندان زبير كه به امامت امام حسن عليه السلام معتقد بود، همراه آن حضرت براى انجام حج عمره به سوى مكه میرفت(يا پس از عمره از مكه باز میگشت) در طول مسير كنار چند درخت خرما كه از تشنگى خشك شده بودند فرود آمدند. فرشى براى امام حسن عليه السلام در زير يكى از آن درختها گستراندند، و فرش ديگرى براى فرزند زبير زير درخت ديگرى پهن كردند.در اين هنگام زبيرى سرش را به طرف بالا برد و گفت:«اگر اين درخت خرما، داراى خرماى تازه بود و ما از آن میخورديم خوب بود».امام حسن عليه السلام به او فرمود:«مثل اينكه خرما میخواهى؟» او گفت:«آرى». امام حسن عليه السلام دست به طرف آسمان بلند كرد و دعا نمود. هماندم درخت سبز گرديد و داراى برگهاى تازه و خرماهاى تازه گرديد، ساربانى كه در آنجا بود و شتران خود را به كاروانيان كرايه داده بود، وقتى اين منظره را ديد، گفت:«به خدا اين جادو است!».امام حسن عليه السلام به او فرمود:«واى بر تو! اين جادو نيست، بلكه دعاى مستجاب پسر پيغمبر صلّى الله عليه وآله وسلّم میباشد».آنگاه بعضى از حاضران از آن درخت بالا رفتند، و هر چه خرما داشت چيدند به طورى كه براى همه حاضران كفايت نمود.»…
خواستم بگویم:«از هزار و اندی سال پیش تا کنون، خواسته یا نا خواسته زیر درختهای بی سایه و خشکیده بساط کرده ایم و از شما خواسته ایم که سایه ی سرمان باشید.از هزار و اندی سال پیش تا کنون، ته همه چه کنم ،چه کنم هایمان ، باز کاسه ها ی گدایمان درب خانه ی شما را کوبیده اند.از هزار و اندی سال پیش تا کنون،جیره خوار سفره ی لطف و کرم شما بوده ایم.ما عُمری نمک پروده بوده ایم. فقط ، فقط خدا کند صدای شکستن نمکدانهایمان از نهان خانه ی ستارالعیوبی به گوش کسی نرسیده باشد.خدا کند!»
فرم در حال بارگذاری ...