« یادداشت های سرپاییِ اسباب کشی 5 | یادداشت های سرپاییِ اسباب کشی 4 » |
«برای تسنیم که قاصد روز شنبه است»
آن که میگوید دوست ات می دارم
خنیاگرِ غم گینی ست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزاران کاکُلیِ شاد
در چشمانِ توست
هزاران قناریِ خاموش
در گلویِ من
عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود
آن که میگوید دوست ات می دارم
دلِ اندُه گین ِ شبی ست
که مهتاب اش را می جوید
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزاران آفتابِ خندان در خرامِ توست
هزاران ستاره ی گریان در تمنای من
عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود
+ اینجاست که باید،آستین های مادرانه ام را برای شاعر بالا بزنم و بگویم:«آی نَنَه، آی نَنَه به قربان، بیا برا خودم بوگو»!
تصویر نوشت: … و از اتفاق های روشنِ مرداد ماه،آشنایی با هنرمند دکوپاژ کاریست که از قرار ارادت ویژه ایی به شاملو دارد.
عشق را ای کاش زبان سخن بود !
صهبا جان تو بی نظیری … دوستت دارم .
فرم در حال بارگذاری ...