« ای کاش من هم... | مدیر مدرسه » |
این روزها تنگسیر میخوانم.
تنگسیر، بچه ی خلفِ قلمِ بارورِ صادق چوبک.
به گوشه ایی از آوای این مولود فاخر گوش فرابده!
“چقده آدم زیر این خاکا خوابیده؟بوای بوای بوای بوام و ننه ی ننه ی ننه ی ننم ، همه شون زیر این خاکند . یه زندگی این جوری ، چرا باید مثل گرگ و کفتار به جون هم بیفتیم؟چرا آخه اینا بایس پولای من را بخورن؟مگه خیال می کنن که جای دیگه هم غیر از اینجا هس که بخوابن؟ پدر سگا ! پدری ازتون در بیارم که به داستونها بیارن.اگه با گلوله"مارتین"تنتون را مثِ آرد بیز نکردم،تُخم بوام نیسّم.”
(این دلچسب ترین پاراگراف رمان تنگسیر برای من بود).
سلام
ممنون از توجه تون.
این متن ،یک پاراگراف انتخابی از رمان تنگسیر اثر صادق چوبک است.
فرم در حال بارگذاری ...