گُل های خانه،بعد از پنج سال تَر و خشک کردن؛ مایه ی مباهاتم شده اند.حالا هر کجا که بروم با افتخار، سرَم را بالا میگیرم و میگویم:«اولاد صالح تربیت کرده ام»!
*تصویر:منتخب از سایت www.oamul.com
میتوانید با کلیک بر روی لینک از دیدن بقیه ی طراحی ها لذت ببرید.
من و تو یکی شوریم
از هر شعله ئی برتر،
که هیچ گاه شکست را بر ما چیرگی نیست
چرا که از عشق
روئینه تن ایم.
و پرستوئی که در سرپناهِ ما آشیان کرده است
با آمد شدنی شتابناک
خانه را
از خدائی گم شده
لب ریز می کند.
+شاملو
خدای « مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَ أَنْهَارًا ».
خدای مسخر کننده ی شگفتی ساز.
خدای زنده کننده ی هر چیز از بطنِ آب.
خدای آب های شیرین،آب های شور، آب های تلخ.
ما پیر میشویم؛
اگر این آب باریکه هم بِخُشکد!
*زنده رود،باغبادران،مرداد 1397.
سایه ی زمین را تماشا میکنم که آرام آرام ماه را میپوشاند.سایه ها همیشه حامل یک حقیقت اند.به اندازه هایشان نباید توجه داشت.چون ، گاهی زیادی کوچک اند و گاهی زیادی بزرگ! اما، به حقیقت سایه ها باید دقت کرد.به وجود موثری که هست.
از صبحِ کله ی سحر برای دیدن کوه خاکستری که از آن پشت مُشت ها پیدا بود؛ پَس میخوردند.
فرقی نمیکرد؛چله ی زمستان است یا خرما پزان تابستان.فرقی نمیکرد هوا سوز و سرما دارد یا آفتابِ دراز گُل های قالی را میپوساند.
باید کنار میرفتند این پرده ها.باید مانع دید نمیشدند.